درد دل با دیوار
درد دل با دیوار

درد دل با دیوار

دیواری

دیواری یکی از روش های مطبوع برای جا گذاشتن حریف در فوتبال بی عاقده و قانون خانگی است.


فوتبالی که در راه آن چه جان ها که نداده ایم... 


در این روش دیوار به عنوان یار کمکی و خیالی شما وارد بازی شده و شما با کوبیدن توپ به دیوار ، در حین برقرار شدن مسیر آینه ای توپ ِ ارسالی، سرعت خود را افزایش داده و خود را به توپ دریافتی دیوار می رسانید و به این ترتیب - اگه خیلی کارتون دُرُس باشه - یک مثلث متساوی الساقین تشکیل می دهید. 



پ.ن : در فوتبال به این عمل "یک و دو" هم می گویند.


پ.ن دو : اینقد ازونایی که میگفتن دیواری قبول نیست بدم میومد... به خصوص وقتی گل میخوردن.از خودمم بدم میومد.




از آنجا که بی خوابی خبر نمی کند...........


گاهی لازم است به جای درد دل با دیوار، محکم سر خود را به آن بکوبید. (هایلی ریکامِندِد*)




*Highly Recommended

نظرات 7 + ارسال نظر
فاطمه یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:36 ق.ظ http://man-nevis.blogfa.com

گاهی دیوار هم برای برخورد با سر آدم ناز می کند...

برای ما که هرچه تا الان التماس کردیم ناز نفرمودند. همیشه با تمام قدرت و سرعت اصابت می فرمایند.

ما زبان اشیا رو خوب نمی فهمیم هنوز تازه کاریم

غریبه یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:33 ق.ظ http://www.padeshahefaslhepaeez.blogfa.com

سلام عزیز

آخ چه حالی میداد دیواری گل زدن و چه حالی گرفته می شد وقتی گل میخوری ...
یه محمدعلی کوچکی داشتیم که استاد دیواری بود .. همیشه تیمش یه نفر بیشتر داشت و انم دیوار بود....
روشی مناسب برای گرفتن حال کسی که ادعای مدافع بودن داره ...

وقتی تمام ذهن ت رو پاس میدی به دیوار باید به سرعتت اضافه کنی تا اونورش به توپ برسی وگرنه از توپ از دست رفته و هم موقعیت و اونوقت تویی که میگی دیوار اوته آقا ...

با دیوار مهربان و هماهنگ باشیم ... راز موفقیت !!!!

خوش باشی

آره میدونم چی میگی...
محسن همیشه مینالید... آخرم قانون میذاشتیم که دیواری قبول نیست

بعله. بعله

قربونت

سعیده یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 05:23 ب.ظ

سلاااااااام

خدا بهتون اجر بده آقا....

ما این را تجربه نکرده ایم، اما اینقدر بدمان می آمد ، وقتی حوصله ی توپ بازی با ما را یا حوصله ی ما را نداشتن و میگفتن "برو با دیوار توپ بازی کن " نامرد گاهی بد جوابمان را می داد ، بد...ساکت بود اما همچین این توپ زده ی ما را با شدت بر می گرداند که وسایل خانه در امان نبود


بزرگ هم شدیم باز با ما دوست نشده ....همش جلوی راهمان سبز میشود و........

جمله ی جالبی بود.

موفق باشید...

سلام

به شما هم اجر بده

نه... شمام با دیوار! بازی می کردین...

خب ما جزو دوستان اصلیمون بود واسه همین باهاش هماهنگ بودیم و کلی تکنیک های ناب اختراع کردیم.

نابودی وسایل که عادی بود. تا دلتون بخواد.


مرسی. شمام موفق باشید

زکیه پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 04:07 ق.ظ


سلام
نوشتتون خیلی قشنگ بود منو برد به چند سال پیش
بچه که بودیم روزی نبود که لحظه ای دست از سر ما برداره من هر چقدر میخواستم ازش فاصله بگیرم ولی اون ول کن نبود(فوتبالو توپو دیوارو عرض میکنم) به دلیل داشتن دو داداش دوست داشتنی ما به پذیرایی میگفتیم زمین فوتبال اصولا ما زیاد تو کار دیواری نبودیم ترجیح میدادیم یه موجود زنده روبرومون باشه منم گاهی وقتا که از شدت سر و صداشون به نقطه جوش میرسیدم توپشونو پاره میکردم که خیلی حال میداد بعد دو برادر عزیز باجوراب یا کاغذ البته در مواردی مشاهده شده بود با مواد تشکیل دهنده بالش توپ ساختن خلاصه میدونو خالی نمیکردن الان ارامش برقراره دلم تنگ شده برای زمین فوتبال خدمون (منظورم پذیراییمون) مخصوصا مرحله توپ پاره کردن

سلام

خیلی ممنون... آره خب به دلیل کمبود امکانات در سال های پیشین و نبود بازی از نوع کامپیوتریش همه ماها پر از این خاطره ها هستیم...

اون توپ پاره کردن خیلی نامردی بود همسایه های بدجنس ما فقط از این کارا میکردن از شما بعیده آخه

بعدشم دیواری جزو تکنیک های فردی معروف یک بازیکن فوتبال سالنی (سالن و پذیرایی خونه منظورمه) بود. اینکه ندیدین خب تکنیکتون پایین بوده دیگه

پاره نکنین توپو .. خواهش می کنم

محسن چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:15 ق.ظ http://after23.blogsky.com/

به به وبلاق نو مبارک. چرا بهم نگفته که وبلاق درست کردی؟ لینک بده لینک بدیم. دوست بشیم با هم. به قول پسرخاله. دوستی مهربانی خانواده آرامش .

مرسی خیلی ممنون

دیگه چه کنیم. ما خجالتی هستیم دیگه

چشم قدم شما رو چشم. هرچند ما این روزها بیشتر پسرعمه زا هستیم و دوستی های خاله خرسه ایش تا پسرخاله با معرفت

محسن چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:29 ق.ظ http://after23.blogsky.com/

درد دل با دیوار حال آدم رو خوش می کنه. ولی سر کوبیدن به اون سر رو میشکنه. خون میاد. گاهی کار به بخیه کردن و جراجی می کشه. شایدم خونریزی مغزی در پی داشته باشه. نه. من این کار رو نمیکنم. حالا اگر لولی ریکامندد بود بازم یه چیزی.

آقا نفرمایید

شما سرهاتونو به دیوار کوبیدید، شکست و خون اومد و بخیه هم کردید

نوبت ما که شد نمیشه... لو ریکامند!

در ضمن من تجربه کوبیدن با بیل تو سر خودم رو دارم در سنین کودکی، دیوار که چیزی نیست

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 05:23 ب.ظ

آره آره دیواری
فوتبال داخل سالن با تکنولوژی "توپ جورابی" و پرتاب در قندون در نبود اصلش یعنی بشقاب وقتی یه روز از پارک برگشتیم ، تابستونا تو زواله لخت که نه ولی فقط با یه تونوکه و پابرهنه رو لیسه ی داغ حیات من سانتر میکردم و اون قیچی برگردون میزد تو در قرمز ضد زنگ خورده که دروازه همیشگی ما بود. با پشت میخورد زمین و آخ هم نمی گفت دوستاش میگفتن تو قیچی برگردون خداییه واسه خودش، من یه بار دیگه سانتر میکنم و اون واسه اینکه نره تو خارهای گل رز، بد هد میزنه و اَاَاَاَ...ه گاچ... توپ جورابیه رفت تو کوچه و تیله بازا دیدن ما با چی بازی میکردیم کلی آبرومون رفت. برو بیارش ... عمرا من برم...میگم برو بیارش وگرنه... هیسسس...با این بازی میکنن؟...جورابه؟... آره همش جورابه.. ولش کن بابا بنداز براشون.. تاپپ تاپ تاپ ت...بازم سانتر کنم؟...نه، دیگه بریم بالا بازی کنیم... وتازه اینجا بود که دیواری های نا تمومش شروع میشد. بوی گند عرقمون سالن خونه رو برمیداشت و ...

یادش به خیر

عجب همه با این دیواری خاطره دارن بابا...

جالب بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد