درد دل با دیوار
درد دل با دیوار

درد دل با دیوار

از رنجی که می برند

بال های آویزان و دم های قیچی شده و در هول و هراس زنده ماندن و مردن و له شدن زیر دست پا.


مگر قلب کوچکش چقدر جان دارد، هی بکوبد به سینه اش.


مای مثلا اشرف مخلوقات چه مان شده است، نمی دانم. اما بد نیست دلمان کمی درد بگیرد...


از رنجی که می برند.



نظرات 2 + ارسال نظر
غریبه یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:30 ب.ظ http://www.padeshahefaslhapaeez.blogfa.com

سلاااااااااااام عزیز
ای بابا داداش تو دیگه چرا ؟!!!!
این اشرف مخلوقات که میگی کیه ؟ همون که عشقش گاو بازی و خروس جنگیه ...؟!!! همون که لذتش کشتی کج و گلادیاتور بازی و ... ست ؟!!! همون که از بچگی لذت میبره از اینکه با سنگ دنبال سگای گشنه و بی آزار شب گرد کنه و دم گربه رو بگیره و بسوزوونه و ...
رنجی چی رو بخوره؟
بسی رنج بردیم در این سال سی
که رنج برده باشیم فقط ، مرسی

ایکاش برا ما آدمای قرن سنگ و آهن و شیشه دلی مونده باشه ایکاش ...
آنروز که سقف خانه ها چوبی بود
گفتار و عمل در همه جا خوبی بود
امروز بنای خانه ها سنگ شده
دلها همه با بنا هماهنگ شده

از پستت طولانی تر شد کامنت من
شرمنده
خوش باشی

خب دردم میگیره دیگه چی کار کنم.

به خصوص وقتی به بچه ها یاد میدیم اینکار عیبی نداره و هر کار خواستن میتونن با یه موجود کوچولو بکنن. دوست بودن با هاشون که کاری نداره.

از طرفی این یه نوستالژی تلخ دوران کودکی منم هست وقتی خودم یه جوجه آزار درجه یک بودم... فقط باهاشون بازی میکردم ولی نمیدونستم به این راحتی میمیرن :((((

نگو دم گربه یاد این گربه سیاهه میفتم تو محل که دمشو بریدن. خیلی دلم براش میسوزه و باید ببینی با چه عصبانیت و ترسی به آدمایی که رد میشن نگا میکنه.

فاطمه سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:07 ب.ظ http://majhool.blog.ir

حس ِ تلخ ِ همزاد پنداری با صاحب آن قلب کوچک...
از رنجی ک ....

بعله.

آزار دادنشون یه چیزه... اینکه میاریم که نگهشون داریم و فک می کنم خیلی خوب داریم ازشون پذیرایی می کنیم و بازم آزارشون میدیم هم یه چیز دیگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد