تبر میزنم به دلم
تیشه فرهاد
مجسمه را باید ساخت
تیر میزند به دلم
کمان آرش
عشق را باید باخت
های کیوپید جان، جان برادر دست بردار
از این خونابه تکه پاره شده
جایی مانده برای نشانه گیری، بزن
حیا نکن
های خداوندگار عشق
حتمن باید رعد ببارد به سرت
با تبر زئوس
ای زاده ونوس
مرا به حال خودم بگذار
بگذار اینجا باران ببارد
خشکاندی هر چه دیمتر اینجا بارور کرده بود
های کیوپید حیا کن
تکه پاره های دلم جای تیر انداختن ندارد
مانده فقط مشعلت را بیاوری
به آتش بکشی
نور دوای درد من هست
بگذار بسوزد
پ.ن۱:
حد فاصل مدرنیته و سنت
عقربه : روی خشونت
ضمن اظهار تبسم
می رسی به ردپای خرس قطبی سمیرم
پ.ن۲:
میگن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولین نیست
میگذره یه عمری اما، از خیالت رفتنی نیست
پ.ن گریان:
بیا تا بند قنداقت گشایم ای علی اصغر
که عزم رفتن ای مادر به ملک جاودان داری
عزیزم لا لای
سلاااااام ...
متن زیبایی بود، خیلی....
نور دوای درد من هست.....
از رقص زیبای کلمات تون خیلی ممنون.
اوخی ، یه زمانی چقدر این آهنگ رو دوست داشتم!!!
"چقده سخت بدونی
اون که میخوایش نمیمونه
که دلش یه جای دیگس و
همه وجودش مال اونه"
لحظه هایتان شاد...
سلام
ممنون، ایده اش یه مدت تو سرم چرخ میخورد و بالاخره نوشتمش
در مورد اون ترانه هم نظر خاصی ندارم
این ینی چه؟
کیوپید
خدای عشق دیگه
همون بچه کوچولو بی لباسه که تیرکمون تو دستشه
به هر کی تیرکمون بزنه طرف باطل میشه
اونو که من به نام غلمان می شناختم. ینی درست نبود؟
منابع خارجی میگن کیوپید
حالا کسی ترجمه اش کرده غلمان نمی دونم
و فک کنم غلمان همان پسرای بهشتین مثل حوری
تیر می کشد دلم؛
تیر میکشد دلم .. با بیرنگی ِ تمام ِ مدادرنگیهایی که با دستهای کوچک و خسته، تراشیدهام ...
تیر میکشد دلم ... سبز، سرخ، سرخ، سرخ، سپید ....
تیر میکشد دلم ... رنگی و دردناک ...
این کشیدن دوپهلوی شما خیلی زیباست
میخواهی آبروی نداشته ما رو ببری، ببر موردی نداره
در عوض چشممون به جمال نوشته هاتون روشن میشه