خانه عناوین مطالب تماس با من

درد دل با دیوار

درد دل با دیوار

پیوندها

  • هشوت (سیاه مشق به زبانی دیگر)
  • فوتوبلاگ آماتوری من
  • بعد از بیست و سه
  • کتاب هایی که می خوانیم
  • فیلم هایی که می بینیم
  • و ذهـن پلکـ مےزند
  • اتاق وسطی
  • پادشاه فصل ها،پاییز
  • نیلوفرانه

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • مرا به عشق تو...
  • نمی ایستم
  • مرگ کسب کار من است در حضور عشق درخت های سخنگو
  • تبر میزنم به دلم
  • ناگفته های زیاد
  • می خوتَن و ویرسِن ماجرا
  • میوه تر و تازه
  • متولد ژانویه
  • اثر او
  • آن اسب آمد
  • شروه
  • شاعر معرها
  • آهو
  • خواب
  • آن یار عیار

بایگانی

  • اسفند 1393 1
  • دی 1393 1
  • آذر 1393 1
  • مهر 1393 2
  • مرداد 1393 3
  • تیر 1393 1
  • خرداد 1393 3
  • اردیبهشت 1393 1
  • اسفند 1392 1
  • آذر 1392 2
  • آبان 1392 1
  • مهر 1392 3
  • شهریور 1392 2
  • مرداد 1392 2
  • خرداد 1392 2
  • اردیبهشت 1392 1
  • اسفند 1391 3
  • بهمن 1391 3
  • دی 1391 1
  • آذر 1391 1
  • آبان 1391 1
  • مهر 1391 4
  • شهریور 1391 2

آمار : 28819 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • فیلم خوب از برای ما؛ نه فقط من یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 13:05
    ما عطای جشنواره را به لقایش بخشیدیم، در رشت. شاید هم سینما رفتن را اصلا. با سینماهای مسخره و بی کیفیت و کهنه و کوچکش. هر کدام به یک عیبی دچارند بالاخره. با متصدی های بی ادب سینما. و با مسئولین برگزاری این مثلا مراسم فرهنگی بی ادب تر. بیشتر از ظرفیت دو سالن سینما بلیط توزیع کرده اند به جای معذرت خواهی که بلد هم نیستند...
  • تصویر یک رویا چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1391 21:15
    چقدر فرصت برای با هم بودن کمه انگار نه انگار یک عمر زندگی کردیم همین دیروز بود انگار خوشحال و سر مست محکم کوبید روی زانوهام و گفت فامیلیم با هم مثلا ، بیشتر همدیگه رو ببینیم. دیداری در کار نبود . خبر بعدی خبر مرگش بود .
  • از رنجی که می برند جمعه 6 بهمن‌ماه سال 1391 11:53
    بال های آویزان و دم های قیچی شده و در هول و هراس زنده ماندن و مردن و له شدن زیر دست پا. مگر قلب کوچکش چقدر جان دارد، هی بکوبد به سینه اش. مای مثلا اشرف مخلوقات چه مان شده است، نمی دانم. اما بد نیست دلمان کمی درد بگیرد... از رنجی که می برند.
  • ایمان پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 02:12
    ترسیده بودم از این تردید که دیر زمانی بین من و آسمان، دیوار ساخته بود. دلم می گرفت وقتی صدایم نرسیده به آسمان پژمرده می شد و هیچ روزنه ای نبود تا حقیقت آبی را تجربه کنم. ترسیده بودم، اما امشب، دوباره باران گرفت و کسی در دلم زمزمه کرد: " هنوز هم می شود به معجزه ایمان داشت." چل بسم الله - نیلوفر لاری پور
  • دیواری یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 04:07
    دیواری یکی از روش های مطبوع برای جا گذاشتن حریف در فوتبال بی عاقده و قانون خانگی است. فوتبالی که در راه آن چه جان ها که نداده ایم... در این روش دیوار به عنوان یار کمکی و خیالی شما وارد بازی شده و شما با کوبیدن توپ به دیوار ، در حین برقرار شدن مسیر آینه ای توپ ِ ارسالی، سرعت خود را افزایش داده و خود را به توپ دریافتی...
  • مسخ سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 15:13
    آرایش نکرد . آرایش نمیکنه. مقنعه اش رو سرش کرد. کوله پشتی شو برداشت. در یخچالو باز کرد و یه چیزی خورد. چادرشو سرش کرد و زد بیرون. ساعت پنج صبح زیاد شلوغ نیست. با آرامش قدم زد تا به پارک رسید. قرارشون ساعت شش بود. پاشو که توی پارک گذاشت زیپ کوله رو باز کرد و چادرو چپوند توش. مسیرشو به سمت دستشویی پارک عوض کرد. آرایش...
  • من کی هستم جمعه 28 مهر‌ماه سال 1391 00:37
    من کی هستم آینه و آن چشمها هزاران حرف من کی هستم عق اش گرفته تصویر آینه از من آن چشمها چقدر اندوه آینه خجالت نکش حرفت را بزن بگو بگو من کی هستم
  • درد دل با دیوار جمعه 28 مهر‌ماه سال 1391 00:35
    اینکه یاد بگیری با دیوار درد دل کنی راحت نیست ولی یاد که گرفتی... یادت که دادند ... دیگر لازم نیست طعنه وار از جیگر*ها بنالی یاد بگیر یاد بگیر . . . *شخصیتی عروسکی مربوط به مجموعه کلاه قرمزی
  • جیرایا پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1391 18:03
    داشتم نروتو * را مرور میکردم . آنجاهایش که میفهمیم چرا آکاتسوکی با همه دک و پزش سه سال جرات نکرد به نروتو نزدیک شود . آنجا که می فهمیم جیرایا عجب نینجای عجیب و درجه یکی است. جیرایا ... کسی که همه عمر از کسی که دوست داشته نه شنیده ... نه تنها ناامید نشده که مرد بودن را به این نه شنیدن و در عین حال خندیدن و بی خیال بودن...
  • آغاز پاییز.... پایان انتظار.... شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 02:06
    هیجان رسیدن پاییز و شروع شدن داستان هایی که سه چهار ماه پیش جاشون گذاشتی . وترس خراب شدن اون داستان ها . عصبانیت از دست سازنده ها برای غیر منطقی کردن یه داستان خوب . امیدواریم برادران در بلاد کفر و استکبار گند کاری نکنند و حال مارو خراب نکنند .
  • قرآنی و موسیقی یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1391 12:14
    حکایت این موقع ِ ختم خوانده شدن قرآن را نمی فهمم . البته حتما حدیثی ، روایتی چیزی هست که این طور باشد و آن موقع خوانده شود و یا پخش کنند . من آنجایش را نمی فهمم که چرا فقط محدود به همان جاست . بجز مجلس ختم اصلا جای دیگری هم قرآن شنیدید؟ یادم هست که ساعت یازده شب دست ما به کنترل تلویزیون خورد و به شبکه محترم قرآن منتقل...
  • نوستالژی سربازی یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1391 12:12
    کاملا قبول دارم که دیوونه ام . اما نه دیگه تا این حد ... همه آدما نوستالژیای مختلفی دارن . دلشون برای یه دوره ای یا ی ه عده ای تنگ میشه . دوران مدرسه , دانشگاه , رفاقتای ورزشی و حرفه ای و کاری.... اما سربازی ... عمرا .. دلمون شاید برای آدماش تنگ بشه اما مگه میشه دلت برای این دوران سخت و اعصاب خرد کن و ناهنجار و وقت...
  • 42
  • 1
  • صفحه 2