نمیدانم کی بود و کجا... قاری رادیو گفت اعوذ باالله... اشکم درآمد، خواست بیاید اما دور و برم شلوغ بود، نشد. فهمیدم چقدر دلم برای شنیدن و خواندنش زودْ زود تنگ می شود.
آخرین ذکر یا ستارالعیوب بود. ازینها که پشت بندش یکی از این توبه های گردن کلفت و گردن شکن هست. از این قول ها که می دهی، زور می زنی پابندش بمانی.
امیدوارم آن روز مثل هارد کامپیوترم که ظاهرن همه اش پریده، آن من ِمحتاج ِیا ستار بی نیاز که نمیشود، کم نیاز شده باشد، پاک شده باشد.
سلااااااااااام
سخن کز دل بر آید
لاجرم بر دل نشیند.
متن
کوتاهی ست ولی به دلم نشست.
یعنی همه ی فیلم هاتون پرید؟!!!!
شاد و خوش باشید ، همیشه.
در پناه خدا
سلام :-)
اتفاقا حال خوب این نوشته، از جای دیگری است که به دلمان نشست، که آن جا مجهول است فعلا.
نخند نامرد!! هر چند هنوز تنم داغه به عمق فاجعه پی نبردم :-)
مثل سیگار نصفه افتادم
در جهانی که پمپ بنزین بود ....
اعوذ بالله منم شیطان رجیم !
..... در من اثر سخت ترین زلزله ها را
حرف حساب :-\
چشم
نظرتون منو یاد شعری از خواجه عبدااله انصاری میاندازه...
شرط است که چون مرد ره درد شوی
خاکی تر و ناچیز تر از گرد شوی
هر کو ز مراد کم کند مرد شود
بفکن الف مراد تا مرد شوی.
ایشالا برمیگرده
شاد باشید همیشه
ممنون :-)
اینجایی که ما الان هستیم کلا خاک و ایناس... دیگه خاکی تر از این راه نداره کسی بشه :'(
ایشالا، میگن برگشته :-) :-)
من چرا هی یادم می رود که تو این همه دل ِ مهربان ِ قشنگی داری که آدم مات ِ نازکیاش می شود؟ ها؟
من چرا هی یادم می رود؟ یادم می رود که پشت ِ لبخندهای مردانهات، هزاااااار تا حرف داری که من انگار، محرم شنیدنشان نیستم.
من ... چرا هی یادم می رود که برای تو خواهر خوبی باشم؟
ها؟
.
.
خانهام که میآیی، ذوق مرگ می شود ... هربار ... هربار.
منم هی کلا یادم میره که تو یادت میره
فک کنم یه نسبتی با هم داریم
عجب ...