درد دل با دیوار
درد دل با دیوار

درد دل با دیوار

متولد ژانویه



تو همون نامردی هستی که به یمن ورودت هرچند زمستونی هستی

برفا حسابی آب میشن و بهار میشه

کافیه با چشمای خندونت یه نگاه به دور و برت بکنی

اونوقت اصلا تعجب نداره آدم تمام بدبختیاش یادش بره

تو آدم خاصی هستی

آدما دورت جمع نمیشن همچین کاتوره ای به دور مدارت میچرخن

انگار هسته ای چیزی باشی

هر کی هم باهات گشته چه حالا خوبی بهش کردی یا بدی

با یه حالت غمبار همراه با افتخاری میگه

آره میدونم اون متولد ژانویه رو میگی دیگه  

نمی دونم خورشید خانوم بعد از نه ژانویه به چه امیدی از خواب پا میشه

واقعن خجالتش نمیاد جا تو گرفته

یه مدت کشته مرده هات میخواستن تو فیسبوک کمپین بزنن

به خدا اعتراض کنن کرکره خورشیدو بکشن پایین

چون اینترنشون ضعیف بود پیغام به خدا نرسید

اون روزم که آدرستو بهم دادی کلی احساس متفاوت بودن کردم

تا دم در خونه ات که فهمیدم مجلس بی ریاس چایی هم هست

جای ما هم که خالی نیست

عصبانی شدما البته نه از دست تو بیشتر از دست خودم 

که چرا یکی خواسته بهم ترحم کنه

کلا اگه تو هسته ای چیزی باشی ما هم تو مدارت نهایتا نوترونیم

همچین بی فایده

تو که خب جای خورشیدو تنگ کردی

آدم باید ستاره ای چیزی باشه تا جاذبه ات آدمو له نکنه دیگه

این شد که ما هم راضی شدیم به دوری و دوستیت اگه قابل باشیم

همین نورت به ما بتابه بذاری مفتی مفتی دورت بچرخیم برامون کافیه

گاهی وقتا یه دستی هم رو سرمون بکشی یه سلامی بکنی حله دیگه

متولد ژانویه ای دیگه چی کارت کنم

نازت زیاده


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد